لعنت...

ساخت وبلاگ

کل ِ فکر ِ دوتاييمان را ريختيم کف ِ دستمان و راه افتاديم توي حرم و نگاه کرديم به چشم دختربچه هاي سه ساله...
دلمان را خوش کرديم به لبخندي که با هر ناز ِ دخترانه موقع انتخاب گل سر ها بين دردانه هاي سه ساله به لب هاي شما مي آمد ... گفتيم همين لبخندتان براي زندگيمان بس است...

#هذا بضاعتنا بانو...

لعنت......
ما را در سایت لعنت... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2tasnim745 بازدید : 88 تاريخ : دوشنبه 17 آبان 1395 ساعت: 14:36

من اين خنده هايي که فقط براي يک نفر حاضر ميشوم روي لب بياورم را با دنيا هم عوض نميکنم!



+ ميتوانم و ميشود ساعتها اينجا بنويسم... اما
عشق است و همين لذتِ  انکار و دگر هيچ:)

لعنت......
ما را در سایت لعنت... دنبال می کنید

برچسب : عکس تو که برای من همه کسی, نویسنده : 2tasnim745 بازدید : 99 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 20:51

چقدر بعضي شبها گنگي...گُمي..
خوابت نميبرد
هي چرخ ميخوري ميان ِ زندگي ت...هي نفس ميگيري و غرق ميشوي ميان ِ گذشته ت...هي ميترسي از آينده ِ مبهمت...
چقدر چيزي گُم است اين شبها
شبهايي که هيچکس در هيچ نقطه از دنيا نمي تواند آرامت کند... پناه ميبري به سکوت...به تاريکي ...به نبودن...
پناه ميبري به او...

به او
که تنها اوست که ميداند
که ميماند
که براي همه زندگي ِ ت کافيست...

لعنت......
ما را در سایت لعنت... دنبال می کنید

برچسب : پناهندگی,پناهیان,پناهندگی آمریکا,پناهندگی در هلند,پناهندگی آلمان,پناهندگی اجتماعی چیست,پناهندگی از طریق un,پناهندگی از طریق تغییر دین,پناهندگی در انگلیس,پناهگاه پردیس تبریز, نویسنده : 2tasnim745 بازدید : 148 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 20:51

بودن آدم ها در زندگي آنقدر دقيق و با برنامه ريزي هاي ظريف است که گاهي يک گوشه مي ايستي و حيرت ميکني از اين همه برنامه ريزي دقيق...از اين همه موشکافي و از اين همه ضعف عقل کوچک خودت در مقابل خالق و معبودت+ حدود سه چهار سال پيش بود که با خواهر بزرگتر ِ مهرباني درددل ميکردم و ميگفتم استخاره هايم همه خوب آمده! ميخنديد و اشک روي صورتم را پاک ميکرد و ميگفت همه خيرها آني نيست که تو فکرش را ميکني... گاهي تمنا وجود کسي را داري که بايد نباشد تا عزيزتري بيايد و بماند و براي تو شودآنوقت ها دلم ميگرفت و ته دل غر ميزدم که اين چه خيريست که انقدر سخت است؟حالا يک گوشه ايستادم لعنت......
ما را در سایت لعنت... دنبال می کنید

برچسب : ياسمن,ياسمن گلچين,ياسمن كوروس,ياسمنگولا,ياسمن سعيدي,ياسمن پهلوي,ياسمن اشراقي,ياسمن اعتماد اميني,ياسمن النرش,ياسمن عبد العزيز, نویسنده : 2tasnim745 بازدید : 143 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 20:51

روزهاي ِ چهارزانو نشستن پشت لپ تاپ و فيلم ديدن و دمنوش به ليمو با شکلات تلخ 96 درصدخوردن، روزهاي غمگين ِ عاشقانه ايست...
غمگين است چون تو نيسي
عاشقانه ست چون يک لحظه بي تو نيستم...

لعنت......
ما را در سایت لعنت... دنبال می کنید

برچسب : گرگ خاکستري,طوطي خاکستري,خاکستري ليتو,خاکستري ها,فيلم خاکستري,لاين خاکستري,عشق خاکستري,چدن خاکستري,آب خاکستري, نویسنده : 2tasnim745 بازدید : 88 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 20:51

و عاقبت يک روز باورمان ميشود که بايد به جاي همه لحظاتي که حرمت خلوصشان را زير پا گذاشتيم ، کفاره بدهيم و حسرت بخوريم به دلي که ميشد براي کسي بزرگتر، مهربانتر و عاشق تر بتپد ، اما به پاي کسي ماند و شکست که ارزش نداشت...

اين تلخ ترين لحظاتيست که حسرت ِ گذشته را خواهيم خورد و دلمان با تمام وجود "جبران" ميخواهد...



+ پناه ميبرم به تو، از همه کساني که به جاي تو به دلم راه دادم...

لعنت......
ما را در سایت لعنت... دنبال می کنید

برچسب : از من به من نزدیکتر تو,از من به من نزدیکتر تو اصفهانی,از من به من نزديكتر تو,آهنگ از من به من نزدیکتر تو, نویسنده : 2tasnim745 بازدید : 152 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 20:50

يک روزهايي روي در و ديوار همين خانه هاي مجازي مينوشتم " کاش آدم وقتي دلتنگ ميشد ، ميمرد" ميدانستم دلتنگي دوران دارد. وقت دارد. حال دارد. ميدانستم يک روز به جايي ميرسد که حتي ديگر دلتنگ هم نميشوم. اصلا يادم هم نمي افتد قرار است که باشم و به کجا برسم. هي خودم را غرق ميکنم و به اين غرق شدن عادت ميکنم. نگران ِ همين روزها بودم که ميگفتم کاش دلتنگي هايم امتداد پيدا ميکرد به مردن. و مردن از دلتنگي ... آخ ... چه دعاي نزديکي داشتم و حالا... دلم حتي براي اين دلتنگي ِ شيرين هم تنگ است... دلتنگي هاي زميني را بي خيال شو. دلت را بسپار به اصل و ريشه ت. کجا قرار بود بروي و حالا اين لعنت......
ما را در سایت لعنت... دنبال می کنید

برچسب : دلنوشته های ناب دلتنگی, نویسنده : 2tasnim745 بازدید : 102 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 20:50

هنزفري ام را در گوشم محکم ميکنم، برق اتاق را خاموش ميکنم، چفيه ِ مهربان ِ سوغات ِ کربلايم را روي دستهايم ميگيرم و به صداي روضه اي گوش ميدهم که همين حالا نهصد کيلومتر آن طرف تر دارد برگزار ميشود... به اين فکر ميکنم که ميشود دل را به اين روضه هاي تنهايي ِ مجازي خوش کرد و گفت تو هم جزوي از پناه دادگان ِ اين کشتي ِ بزرگي که اميد داري نجات پيدا کني...بغض هايم يکي يکي ميشکنند اما سبک نميشومفضاي اتاق سنگين است. سرد است. خالي است. دور و برم هيچکس نيست که بي تابي اش را ببينم و بگويم به حق ِ بي تابي ِ کسي که کنارم نشسته ست و نميشناسمش مرا هم ببين. کودک ِ شيرخواره اي نيست لعنت......
ما را در سایت لعنت... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2tasnim745 بازدید : 122 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 20:50

درست وقتهايي که فکر ميکنيد ديگر حافظه تان به دقيقي گذشته براي ثبت ثانيه هاي نفس کشيدن خوشبختي ياري نميکند، همان وقت ، درست همان وقت است که از همه چيزي که باعث شد ديگر حافظه تان جايي براي ثبت اين لحظه ها نداشته باشيد متنفر ميشويد...

لعنت......
ما را در سایت لعنت... دنبال می کنید

برچسب : لعنت به من مازیار فلاحی,لعنت به من,لعنت به این زندگی,لعنت بر عمر,لعنت به تو,لعنت به عشق,لعنت بر شیطان,لعنت بر,لعنت به من متن آهنگ,لعنت به من آهنگ, نویسنده : 2tasnim745 بازدید : 165 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 20:50

گاهي فکر ميکنم براي اين اتفاق خيلي زود بود. اينکه يکهو سر بخورم و بيايم وسط معرکه اي ديگر. ترس دارم. دست هايم يخ کرده اند و کف دستهايم عرق کرده. سميرا ميپرسد: خوبي؟ و من براي هزارمين بار دروغ ميگويم که خوبم . دروغ ميگويم. خوب نيستم و همه وجودم را ترس گرفته. از اتفاق ميترسم. از دنيا و مافيهايش ميترسم. از آينده ميترسم. از حال...از گذشته... همه چيزي که ميفهمم ترس است. بروي ترس است...بماني ترس است... دورتا دورم را پر از کتاب ميکنم و خودم مينشينم وسطش. ميخواهم دلهره هايم رهايم کند. نميشود. هرکلمه خيال است. خيالي که مرا به تو ميرساند. خيالي که مرا گرم ميکند و بعد يکهو هم لعنت......
ما را در سایت لعنت... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2tasnim745 بازدید : 111 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 20:50